قوله تعالى: أ فرأیْتمْ ما تمْنون (۵۸) چه بینید این آب زه که مى او کنید؟.


أ أنْتمْ تخْلقونه أمْ نحْن الْخالقون (۵۹)؟ شما آن فرزند میآفرینید یا ما آفریدگار آنیم.


نحْن قدرْنا بیْنکم الْموْت، ما اجلهاى شما باز انداختیم، مرگ بر شما تقدیر کردیم، و ما نحْن بمسْبوقین (۶۰) على‏ أنْ نبدل أمْثالکمْ و ما نتوان نیستیم که امثال شما بر شما بدل آریم، و ننْشئکمْ فی ما لا تعْلمون (۶۱)


و شما را باز در صورتى دیگر آفرینیم، از هر صورت که خواهیم و شما ندانید.


و لقدْ علمْتم النشْأة الْأولى‏، و خود دانسته‏اید آفرینش اول، فلوْ لا تذکرون (۶۲) چرا آفرینش نخست در یاد نیارید؟


أ فرأیْتمْ ما تحْرثون (۶۳) چه بینید این کشت که مى‏ورزید؟.


أ أنْتمْ تزْرعونه، شما آن را میرویانید، أمْ نحْن الزارعون (۶۴) یا رویاننده آن منم.


لوْ نشاء لجعلْناه حطاما، اگر خواهیم آن بر را کاه کنیم، فظلْتمْ تفکهون (۶۵) تا شما در نفریغ خوردن آیید.


إنا لمغْرمون (۶۶) آن رنج که در زمین بردیم بر ما تاوان آمد.


بلْ نحْن محْرومون (۶۷) بلکه ما را بى‏روزى گذاشتند.


أ فرأیْتم الْماء الذی تشْربون (۶۸) چه بینید این آب که مى‏آشامید.

أ أنْتمْ أنْزلْتموه من الْمزْن، شما آن را مى‏فرو آرید از میغ، أمْ نحْن الْمنْزلون (۶۹) یا ما فرو بارندگان آنیم؟.


لوْ نشاء جعلْناه أجاجا، اگر ما خواهیم آن باران را تلخ کنیم یا شور، فلوْ لا تشْکرون (۷۰) چرا از من آزادى نکنید؟


أ فرأیْتم النار التی تورون (۷۱) چه بینید این آتش که میاوروزید.


أ أنْتمْ أنْشأْتمْ شجرتها، شما میرویانید و مى‏فرا برآرید درخت آتش أمْ نحْن الْمنْشون (۷۲) یا ما آفریدگار آنیم.


نحْن جعلْناها تذْکرة، ما این آتش را یادگار کردیم.


و متاعا للْمقْوین (۷۳) و بکار دروایست دشتیان را.

فسبحْ باسْم ربک الْعظیم (۷۴) یاد کن بپاکى آن خداوند بزرگوار خویش را.


فلا أقْسم بمواقع النجوم (۷۵)، سوگند میخورم بافتادنگهها قرآن.


و إنه لقسم لوْ تعْلمون عظیم (۷۶) و این سوگندیست کاشک شما دانید که بزرگوار است.


إنه لقرْآن کریم (۷۷) این قرآنیست نیکو آزاده آسان.


فی کتاب مکْنون (۷۸) در نامه پوشیده نوشته و یاد داشته و شنیده.


لا یمسه إلا الْمطهرون (۷۹) نه پاسد آن را مگر پاک کردگان و پاکیزگان.


تنْزیل منْ رب الْعالمین (۸۰) فرو فرستاده است از خداوند جهانیان.


أ فبهذا الْحدیث أنْتمْ مدْهنون (۸۱) باین سخن مى‏دروغ‏زن گیرید.

و تجْعلون رزْقکمْ أنکمْ تکذبون (۸۲) و روزى خویش آن میکنید که روزى ده را مى‏دروغ‏زن گیرید؟


فلوْ لا إذا بلغت الْحلْقوم (۸۳) چرا آن گه که جان بگلو رسد.


و أنْتمْ حینئذ تنْظرون (۸۴) و آن گه شما مینگرید.


و نحْن أقْرب إلیْه منْکمْ، و ما نزدیک‏تریم باو از شما، و لکنْ لا تبْصرون (۸۵) لکن شما نمى‏دانید و نمى‏بینید.


فلوْ لا إنْ کنْتمْ غیْر مدینین (۸۶) ترْجعونها چرا اگر شما نه انگیختنى‏اید و پاداش دادنى آن جان را از گلو با پس نیارید، إنْ کنْتمْ صادقین (۸۷) اگر راست میگویید.


فأما إنْ کان من الْمقربین (۸۸) اما آن کس که از نزدیک کردگانست.


فروْح، او را آسایشى است و آسانى و زندگانى، و ریْحان، و روزیى و تن آسائى و بویى خوش، و جنة نعیم (۸۹) و بهشت بازید و ناز و شادى.


و أما إنْ کان منْ أصْحاب الْیمین (۹۰) و اما ایشان که از خداوندان راست دست‏اند.


فسلام لک منْ أصْحاب الْیمین (۹۱) تو رستى از اندوه خداوندان راست دست.


و أما إنْ کان من الْمکذبین الضالین (۹۲) و اما آن کس که از دروغ زن گیران است و گمراهان.


فنزل منْ حمیم (۹۳) فرو آمدن وى بر شرابى است از آب جوشیده.


و تصْلیة جحیم (۹۴) و رسانیدن او بآن.


إن هذا لهو حق الْیقین (۹۵) این سخن راست بى‏گمان است و گفتار درست.


فسبحْ باسْم ربک الْعظیم (۹۶).